اسلام که آخرین و کاملترین ادیان آسمانی است به مسألهی مهدی موعود اهمیت خاصی قائل است و بیشتر از ادیان و مذاهب دیگر آن را تبیین و تشریح کرده است و آیاتی که در قرآن شریف آمده و به این موضوع تفسیر شده زیاد است که از آن جمله آیه 105 از سوره انبیاء و آیه 9 از سوره صف و آیه 55 از سوره نور و آیه 54 از سوره مائده میباشد.(1)
علاوه بر آیات، در اخبار فریقین- شیعه و سنی- روایات زیادی در این رابطه وارد شده و تا آنجا که از تحقیق و تتبع غیراستقصایی یکی از دانشمندان حوزه علمیه قم به دست میآید، متجاوز از 3 هزار روایت و حدیث در این مسأله و موضوعات مربوط به آن از پیغمبر اکرم و ائمه هدی (علیهم السلام) نقل شده است. (2)
مثلاً فقط درباره اصل موضوع ظهور مصلح جهانی و حضرت مهدی 657 حدیث از کتب عامه و اهل تسنن از قبیل: صحیح بخاری، سنن این ماجه، سنن ابی داود، سنن ترمذی، منتخب کنزالعمال، مسند احمد، ینابیع المودة، الصواعق المحرقه و ….نقل شده است. (3)
البته کتابهایی که درباره این موضوع بحث و روایات آن را نقل کردهاند، بسیار است مثلاً در کتاب منتخب الاثر متجاوز از 60 کتاب معتبر اهل تسنن و در حدود 100 کتاب از کتابهای معتبر خاصه نام برده شده(4) که از اکابر علمای اهل سنت و ائمه آنان به عنوان نمونه میتوان افراد زیر را نام برد:
احمدابن داود، ابن ماجه، ترمذی، بخاری، مسلم، نسائی، بیهقی، ماوردی، طبرانی، سمعانی، رویانی، ابن قتیبه، ابن معری، ابن عساکر، کسائی، ابن اثیر، حاکم، ابن جوزی، شارح معتزلی، ابن صباغ مالکی، ابن مغازلی، شافعی، محب الدین طبری، شبلنجی و …
تواتر… و مسأله متفق علیه
بدین ترتیب کاملاً معلوم میشود که مسأله مهدی یکی از موضوعاتی است که اخبار آن از حد «تواتر» هم گذشته است و با وجود رُواتی که احادیث مربوط را روایت کردهاند و با توجه به اینکه علمای شیعه و سنی، همگی دعوی «تواتر» نمودهاند، روشن میشود که مسألهی مورد بحث از نقطه نظر اسلامی به اندازهای ثابت و قطعی است که جای هیچگونه شک و شبههای نیست.
در میان رُوات همه گونه افراد: صحابی، تابعی، مدنی، مکی، بصری، کوفی، سنی ، و شیعی و … یافت میشوند که از آن جمله افراد زیر را به عنوان نمونه نام میبریم:
عبدالله بن عباس علی بن ابیطالب (علیه السلام)، عبدالله بن مسعود، ابوسعید الخدری، ابوذر غفاری، سلمان فارسی، جابر انصاری، عمربن خطاب، عماربن یاسر، ابوایوب انصاری، سعیدبن مالک، عثمان بن عفان، زیدبن ثابت، زیدبن أرقم، أسعدبن زراره، واثلة بن اسفع، ابوهریره، فاطمة الزهرا (سلام الله علیها)، عائشه، ام السلمه و …(5)
مرحوم «طبرسی» در کتاب خود بعد از دعوی تواتر روایات در این باب، اخباری را که علمای عامه و راویان ایشان در صحاح و مؤلفات خود آوردهاند، نقل نموده و از «شافعی» نیز قول به تواتر روایات را نقل میکند.(6)
«قاضی بهلول بهجت افندی» در این باره مینویسد: «امام ابوالقاسم محمدالمهدی، تا به حال زنده بوده و در وقتی که خدا اذن دهد ظهور خواهد نمود، ظهور امام (علیه السلام)، میان امت چون متفق علیه است در این کتاب به شرح دلایل نیازمند نیستیم.»
وی سپس میافزاید: «ظهور مهدی قائم آل محمد در میان امت اسلامیه مسألهی متفق علیه بود و محتاج تشریح و محاکمه نیست، چون حدیث «من مات ولم یعرف امام زمانه فقد مات میتة الجاهلیة» متفق علیه علمای عامه و خاصه میباشد، بنابراین هیچ فردی از افراد اسلام پیدا نمیشود که به وجود صاحب عصرو زمان اقرار نداشته باشد»… (7)
شارح معروف نهج البلاغه، ابن ابی الحدید معتزلی، مینویسد: «موضوع آمدن مهدی موعود قبل از انقضاء عالم متفق علیه میان همهی مسلمانان است.»(8)
«ابن خلدون» مغربی مورخ و جامعه شناس معروف اسلامی در مقدمه خود مینویسد: «آنچه در میان عموم مسلمانان و در تمام قرون معروف بوده است این است که ناچار باید در آخرالزمان مردی از خاندان پیغمبر ظهور کند و دین را تأیید بخشد و عدل و داد را آشکار سازد و مسلمانان از او پیروی خواهند کرد و او را مهدی مینامند…»(9)
«فان فلوتن» مستشرق شهیر آلمانی در کتاب خود در این باره مینویسد: «اما مسیح ناجی در نزد شیعیان معروف و مشهور است. او ملقب به مهدی بود – یکی از القاب شرف در آغاز کار – ولی دیری نپایید که این عنوان، مخصوص آن ناجی از اهل بیت شد. البته اعتقاد به ظهور مهدی و انتظار او در بدو امر مختص به آل بیت نبود و فکر مهدی منتظر چنان در بین اهالی سنت شیوع یافت که یادبود مهدیهای دیگر ار مانند سفیانی و قحطانی و دیگران، بکلی از لوح خاطر آنها زدود و بدون شک پیشگویی راجع به این امر و انتظار ظهور ایشان از نفوس مسلمانان بیرون نرفته است.(10)»